یادگاری پس از من .

کبوتر!

 روی قبرم بنویسید کبوتر شد و رفت

 زیر باران غزلی خواند ، دلش تر شد و رفت

 چه تفاوت که چه خورده است غم دل یا سم

 آنقدر غرق جنون بود که پر پر شد و رفت

 روز میلا د : همان روز که عاشق شده بود

 مرگ با لحظه ی میلا د برابر شد و رفت

او کسی بود که از غرق شدن می ترسید

 عاقبت روی تن ابر شناور شد و رفت

 هر غروب از دل خورشید گذر خواهد کرد

 عاشقی  ساده که یک روز کبوتر شد و رفت

نظرات 2 + ارسال نظر
سیما یکشنبه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 01:34 ب.ظ

بازم سلام.این شعرت خیلی غم انگیزناک بود شعرای تووووووپ زیاده.بای

مریم جمعه 29 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 09:52 ب.ظ

خیلی قشنگ بود................موفق باشییییییییی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد