هر که می بینی در این عالم گرفتار غم است یا قرین با هجر یاران یا اسیر ماتم است روز حاجب از تو بگریزد چو برق تند سیر آنکه پیوسته تو را یار و رفیق و همدم است میگریزد شبنم از گل با نسیم صبحگاهی گر چه روز و شب به گلشن همنشین با شبنم است کی دگر پروا زدرد و رنج عالم می کند او که رنج و محنت او بیشتر از عالم است یک نفس اسودگی او را نمی گردد نصیب آن کسی تا در جهان وابسطه آه و دم است روی دم سردی نبیند از خزان زندگی آن که دست از غم او شادمان و خرم است
امروز بد جوری از دوست خوردم. |