حافظ

Jaraghe Group © Mobin_s2004@yahoo.com


آن که رخسار تو را رنگ گل و نسرین داد

آن که رخسار تو را رنگ گل و نسرین داد
وان که گیسوی تو را رسم تطاول آموخت
من همان روز ز فرهاد طمع ببریدم
گنج زر گر نبود کنج قناعت باقیست
خوش عروسیست جهان از ره صورت لیکن
بعد از این دست من و دامن سرو و لب جوی
در کف غصه دوران دل حافظ خون شد

 

صبر و آرام تواند به من مسکین داد
هم تواند کرمش داد من غمگین داد
که عنان دل شیدا به لب شیرین داد
آن که آن داد به شاهان به گدایان این داد
هر که پیوست بدو عمر خودش کاوین داد
خاصه اکنون که صبا مژده فروردین داد
از فراق رخت ای خواجه قوام الدین داد