کاش تفحص نمی شدم!
بال های خسته پرهای شکسته دل هایی خونین سجاده های خاک گرفته گله هایی در خواب دل هایی گمشده و مجالی که نیست ! گاز خردل سرفه هایی سنگین و یارانی که هزاران سال بعد طعمه باستان شناسانند غربتی غریب کوچه پس کوچه هایی دلتنگ شهری دل مرده با سنگفرشی اسیر گرفتار بازندگانی نا آشنا با زندگان و شهدایی تفحص شده که در معراج شهر دلتنگ و بی قرار رمل های فکه و قتلگاه و راه خون و آرزویی غریب که کاش تفحص نمی شدند به حرف تو رسیدم ای دوست ! کاش تفحص نمی شدم
|