یانگوم جان .

داستان کامل جواهری در قصر
حتما تا قسمت ۳۷ را دیدید من از قسمت ۳۸ براتون تعریف میکنم 

از  طرف دیگر مادر پادشاه هم حالش خوب نیست واز پادشاه هم قهر کرده ودکترایی که پادشاه برای اون فرستاده رو هم رد مکنه ولی یانگوم بهش میگه چرا شما با پادشاه شرط بندی میکنید وچرا باهاش لج بازی میکنید با من شرط بندی کنید من یه سوالی از شما می پرسم اگه جوابشو دادید من رو بکشید واگر جوابشو ندادید شما باید دارو بخورید وسوال میکنه اولین آشپز کیه اون که از همه مهربون تره وبابودنش برف های رو ی قله آب نمیشن وبا رفتنش همه برفها آب میشن زندگیش مثل خدمت کاراس بانو چویی جواب معما رو به ملکه مادر میگه تا هم از شر یانگوم کمبشه وهم از ملکه مادر ولی ملکه مادر قبول میکنه ودارو ها رو میخوره وبه یانگوم میگه جوابش مادر بود مگه نه یانگوم می گه آره از اون طرف پادشاه دوباره یونسنگ رو میبینه و ازش بچه دار میشه وهمین طور میگذره وطاعون میاد یانگوم به همراه دکترای دیگه میرن ومردم رو نجات میدن
وکم کم پادشاه از یانگوم خوشش میاد ومیگه یانگوم رو صیغه من کنید ولی یانگوم به پادشاه میگه که من افسر مین جانگو رو دوست دارم راستی افسر مین جانگو هم وزیر میشه وپادشاه بالاترین درجه قصر رو به یانگوم میده و لقب اون رو یانگوم بزرگ میزاره ویانگوم رو پزشک مخصوص خودش میکنه ولی یانگوم افسر مین رو دوست داره و کم کم حال پادشاه هم بدتر میشه راستی بچه یونسگ هم به دنیا میاد وبانو چویی وپانسول چویی هم دستشون رو میشه و همشون رو میگیرن و بانو چویی را به اعدام محکوم میکنن ولی بانو چویی فرار مکنه واز کو پرت میشه ومیمیره حال پادشاه هم بدتر میشه وزیران هم همه میان به پادشاه میگن که تو باید مین جانگو رو تبعید کنی وافسر مین رو تبعید میکنن و به یانگوم میگه که باید منو فراموش کنی ولی یانگوم میگه من نمیتونم و افسر مین میگه تو راهی نداری ویانگوم هم میگه پس این یادگاری رو از من قبول کن یانگوم میره بیش پادشاه وبعد از معاینه میگه شما روده هاتون مسدود شده وباید قسمتی از اون راببرید شاه هم قبول میکنه قبل از اینکه یانگوم این کار رو بکنه دزدی میشه و میبرنش پیش افسر مین جانگو و دزدان میگن که این آخرین دستور شاه بوده که شما با هم ازدواج کنید وبه چین برید تا دستگیر نشوید خلاصه 8 سال میگذره ویانگوم صاحب یه دختر میشه ظاهرا هنوز هم دنبال یانگوم بودند که به یونسنگ خبر میدن که یانگوم رو دیدن و یونسنگ هم مخ ملکه رو میزنه و یانگوم رو بر میگردونن قصر وهمون یانگوم بزرگ میشه افسر مین هم وزیر میشه ولی یانگوم قبول نمیکنه که تو قصر بمونه ومیگه مردم زیادی هست که من باید به اونا کمک کنم واز قصر بیرون میاد ویه زندگی ساده رو شروع میکنه