داغون - خاطره های عذاب ..
سلام .
امروز خیلی به یادتم . آخه امروز ۱۳ صفره . همون روز خوب . یادته ؟؟؟؟؟
بعد از اون روز خیلی خوب بود . از تو باید میگذشتم ولی افسوس نتونستم حتی با چیزایی که دیدم !!!
دل سپردم به سرابی آخه خیلی تشنه بودم . یه روزی یه روزگاری حرف بین ما سکوت بود اما سکوتی به بلندای هزار فریاد . نقش ما خورشید و ماه بود  و معنی زندگی این بود اما ای کاش تورو از روز اول مثل امروز میشناختم . دروغ گو . دروغ گو . .....
فکر میکردم یه تفریح کودکانه اس اما حالا میبینم یه زخم کهنه اس که هیچ وقت نمیتونم فراموشش کنم حتی الان که با فرشته ای هم آغوشم .
با همه اینا فقط یه چیزی بهت میگم :
 
 آرزومند آرزوهایت (  این جمله برات آشنا نیست ؟‌ )  .
 
دوستت ندارم فقط برات آرزوی موفقیت میکنم .