دنبال کسی میگردم که...

دنبال کسی میگردم که...

  دنبال کسی میگردم که توی بهار که زنگ بزنم بدون هیچ دلیل بگم: میای بریم زیر این رگبار و هوای خوش قدم بزنیم؟
 

در جوابم فقط بگه: نیم ساعت دیگه کجا باشم...

توی تابستون که زنگ بزنم بدون هیچ دلیل، بگم: میای بریم خیابون ولیعصر از ونک تا هر جا شد قدم بزنیم؟

در جوابم فقط بگه: ناهار اونجایی که من میگم...

... توی پاییز زنگ بزنم بدون هیچ دلیل، بگم: میای صدای ناله ی برگای سعدآباد رو در بیاریم خش خش صدا بدن؟

در جوابم فقط بگه: دوربینتم بیار...

توی زمستون زنگ بزنم بدون هیچ دلیل، بگم چنارای ولیعصر منتظرن با یه عالمه برف، بعد با تردید بپرسم: میای که؟

در جوابم بدون مکث بگه: یه جفت دستکش میارم فقط! یه لنگه من یه لنگه تو... سر اینکه دستای گره شدمون توی جیب کی باشه بعدا تصمیم میگیریم...