امروز با حافظ

لعل سیراب به خون تشنه لب یار من است
شرم از آن چشم سیه بادش و مژگان دراز
ساروان رخت به دروازه مبر کان سر کو
بنده طالع خویشم که در این قحط وفا
طبله عطر گل و زلف عبیرافشانش
باغبان همچو نسیمم ز در خویش مران
شربت قند و گلاب از لب یارم فرمود
آن که در طرز غزل نکته به حافظ آموخت

وز پی دیدن او دادن جان کار من است
هر که دل بردن او دید و در انکار من است
شاهراهیست که منزلگه دلدار من است
عشق آن لولی سرمست خریدار من است
فیض یک شمه ز بوی خوش عطار من است
کآب گلزار تو از اشک چو گلنار من است
نرگس او که طبیب دل بیمار من است
یار شیرین سخن نادره گفتار من است

نظرات 2 + ارسال نظر
نگین دوشنبه 28 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 10:47 ق.ظ http://delaram62.blogsky.com

سلام
امیدوارم همیشه با حافظ باشید

پژمان دوشنبه 28 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 02:33 ب.ظ http://nahan-dar-jahan.blogsky.com

سلام دلاور

شعر حافظ در زمان آدم اندر باغ خلد
دفتر نسرین و گل را زینت اوراق بود

مرسی بهم سر زدی خوشحال شدم

وبلگ زیبایی داری
بامید دیدار مجدد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد