او می آید شما هم چشم به راهی ؟
ز حسرت رخت ای مه , ستاره می شمرم
او می آید و صدای رهایی می پیچد
در کوچه باغ های سبز انتظار
او می آید با دستانی پر از گل های یاس
و فریاد سر می دهد :
ای آنان که پیچک های دعاتان
سوی آسمان خدا باز شده
منم آن آشنای غریبه تان
باران آورده ام برایتان !
و در این بارش باران
چه صمیمی است دستان پر از یاس گل نرگس
و مرا حسرت این روز سپید
در دستانم رو به دعا باز است
ای نور پر از بخشش
ای چشمه ء امید و عدالت و ای آرامش دورانها
خدا کند که بیایی..
امروز آدینه است و آدینه ها روز اوست , دعا می کنیم زودتر بیاید
سلام دوست عزیز
ما هم دعا میکنیم در این روز جمعه ای او بیاید و چه کسی بهتر از او؟
سلامت و موفق باشید
سلام . از اینکه با وبلاگ شما آشنا شدم خیلی خیلی خوشحالم ... به ما هم سر بزن و خوشحال میشیم که یه لینک هم به ایران سهراب بزنی ... برای تشکر از نوشته هات فقط می تونم بگم که : آموخته ام ... که گاهی تمام چیزهایی که یک نفر می خواهد، فقط دستی است برای گرفتن دست او، و قلبی است برای فهمیدن وی
ما هم منتظر اوییم!
من هم منتظرم..... کیست که نباشد؟
اللهم عجل لولیک الفرج
سلام و خسته نباشید
وبلاگ خوبی دارین
دوست داشتین بمن هم سر بزنید
خدا نگهدار