هر که می بینی در این عالم گرفتار غم است
یا قرین با هجر یاران یا اسیر ماتم است
روز حاجب از تو بگریزد چو برق تند سیر
آنکه پیوسته تو را یار و رفیق و همدم است
میگریزد شبنم از گل با نسیم صبحگاهی
گر چه روز و شب به گلشن همنشین با شبنم است
کی دگر پروا زدرد و رنج عالم می کند
او که رنج و محنت او بیشتر از عالم است
یک نفس اسودگی او را نمی گردد نصیب
آن کسی تا در جهان وابسطه آه و دم است
روی دم سردی نبیند از خزان زندگی
آن که دست از غم او شادمان و خرم است
امروز بد جوری از دوست خوردم.
من تصمیم گرفتم که دیگه از هیچ چی ناراحت نشم . حتی از نامردی . خوش باشی .
نگاه توست که رنگ دگر دهد به جهان
اگر که دل بسپاری به مهر ورزیدن
اگر که خو نکند دیده ات به بد دیدن
امید توست که در خارزار ، کوه، کویر
سلام
چند ماه از کسی که دوسش دارم خوردم. زخمش اینقدر عمیقه که نفس کشیدن رو برام مشکل کرده. ای کاش میشد مثل یه عروسک گچی بودم که چهرش خندون بود و هرگز غمگین نمیشدم...