چقدر از نامردی ناراحت میشید ؟‌

 

هر که می بینی در این عالم گرفتار غم است
یا قرین با هجر یاران یا اسیر ماتم است
روز حاجب از تو بگریزد چو برق تند سیر
آنکه پیوسته تو را یار و رفیق و همدم است
میگریزد شبنم از گل با نسیم صبحگاهی
گر چه روز و شب به گلشن همنشین با شبنم است
کی دگر پروا زدرد و رنج عالم می کند
او که رنج و محنت او بیشتر از عالم است
یک نفس اسودگی او را نمی گردد نصیب
آن کسی تا در جهان وابسطه آه و دم است
روی دم سردی نبیند از خزان زندگی
آن که دست از غم او شادمان و خرم است

امروز بد جوری از دوست خوردم.

نظرات 3 + ارسال نظر
افسوس شنبه 17 دی‌ماه سال 1384 ساعت 10:40 ب.ظ http://tekrarebaran.blogsky.com

من تصمیم گرفتم که دیگه از هیچ چی ناراحت نشم . حتی از نامردی . خوش باشی .

اطهر یکشنبه 18 دی‌ماه سال 1384 ساعت 12:44 ب.ظ http://brightfire.blogsky.com

نگاه توست که رنگ دگر دهد به جهان

اگر که دل بسپاری به مهر ورزیدن

اگر که خو نکند دیده ات به بد دیدن

امید توست که در خارزار ، کوه، کویر

الهه تنهایی دوشنبه 19 دی‌ماه سال 1384 ساعت 10:03 ق.ظ http://myheaven.blogsky.com/

سلام
چند ماه از کسی که دوسش دارم خوردم. زخمش اینقدر عمیقه که نفس کشیدن رو برام مشکل کرده. ای کاش میشد مثل یه عروسک گچی بودم که چهرش خندون بود و هرگز غمگین نمیشدم...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد