...

 

کاش تفحص نمی شدم!

بال های خسته
پرهای شکسته
دل هایی خونین
سجاده های خاک گرفته
گله هایی در خواب
دل هایی گمشده
و مجالی که نیست !
گاز خردل
سرفه هایی سنگین
و یارانی که
هزاران سال بعد
طعمه باستان شناسانند
غربتی غریب
کوچه پس کوچه هایی دلتنگ
شهری دل مرده
با سنگفرشی اسیر
گرفتار بازندگانی
نا آشنا با زندگان
و شهدایی تفحص شده
که در معراج شهر
دلتنگ و بی قرار
رمل های فکه و قتلگاه و راه خون
و آرزویی غریب
که کاش تفحص نمی شدند
به حرف تو رسیدم
ای دوست !
کاش تفحص نمی شدم

 

نظرات 3 + ارسال نظر
سعید سه‌شنبه 14 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 08:51 ب.ظ http://shalamche.blogsky.com

سلام عزیز
چطوری داش سیامک
وبلاگت مثل همیشه عالیه مطلب زیبایی هم بود
انگار یادت رفته یک رفیقی هم این اطراف داری
باشه
منتظرم
یا علی

خاله لیلا پنج‌شنبه 16 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 11:00 ق.ظ http://khale-leila.persianblog.com


یادش بخیر حال عجیبی که داشتیم
حال عجیب و حس غریبی که داشتیم

در خاکریز، سجده و در سنگر، دعا
فانوس و آب و نیمه سیبی که داشتیم

شبهای عشق و نامه نگاری تمام شد
یادش بخیر یار و حبیبی که داشتیم

بوی خدا و آینه حس می شود از آن
قرآن خاک خورده ی جیبی که داشتیم

با قاب خاطرات تو امشب نشسته ایم
در سوگ حس و حال عجیبی که داشتیم

حسن پنج‌شنبه 31 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 04:27 ب.ظ

شاعر شعر یادش بخیر را هم بنویس
این شعر از خانم طیبه چراغی میباشد.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد