زیدان متشکریم

دفاع زیدان ازحیثیت مسلمانی

MoBiN News ? Mobin_s2004@yahoo.com

توهین بازیکن ایتالیایی به زیدان بخاطرمسلمان بودنش موجب خشم وبروزحادثه تلخ فینال جام جهانی شد.
روزنامه گاردین امروزدلیل برخورد شدید زین الدین زیدان بازیکن مسلمان فرانسه راباماتراتزی ایتالیایی رامنتشرکرد.
این روزنامه چاپ انگلیس نوشت: ماتراتزی دربرخوردبازیدان وبرای خشمگین کردن او بخاطرمسلمان بودنش "زیدان " راتروریست خطاب کرده که موجب خشم وبرخوردوی بااین بازیکن ایتالیایی میشود.
دربازی فینال ایتالیای هاکه مهد پرورش باندهای مافیایی و درگیریهای مسلحانه درقاره اروپاهستند دستورصریح مهارزیدان رابه هرقیمت وسعی درایجاددرگیری باوی بطوریکه منجربه اخراج وی شودراداشته اند.
این دستوررامیتوان به راحتی ازبرخوردها وحرکتهای بازیکنان ایتالیایی درمواجهه بااین بازیکن آرام متوجه شد.
ماتراتزی که از روحیه آرام زیدان خبر داشت، سعی کرد با بیان یک چنین دشنامی باعث شود در بازی نهایی جام جهانی زیدان از کوره در رفته و در نهایت با کارت قرمز داور از زمین بازی اخراج شود.
اگرچه حرکت زیدان نمیتواندموردحمایت قرارگیرداما برخورددوگانه داورنیزازدیدهیچ بیینده ای پنهان نمانده زیرادرحالی زیدان کارت قرمزگرفته ودیدارخداحافظی خودراباتلخی به خاطرمیسپاردکه مدافع
ایتالیایی باکمترین برخوردی ازسوی این داورمواجه نمیشود.

به نقل از مبین .

 

بابا آب داد !!!

 

 

دختر روی زمین دراز کشیده بود و می نوشت بابا آب داد .
پدر پارچ آب را روری سفره کوبید و داد زد . کار همیشه اش بود . مادر گریه کرد و بلند شد.
چادرش را سر کرد . کار همیشه اش نبود .
دختر در کتابش به دنبال جمله ی مادر رفت گشت .

قورباغه

 

قورباغه کر :

چند قورباغه از جنگلی عبور می کردند که ناگهان دو تا از آنها به داخل گودال عمیقی افتادند. بقیه قورباغه ها در کنار گودال جمع شدند و و قتی دیدند که گودال چقدر عمیق است به دو قورباغه دیگر گفتند : دیگر چاره ایی نیست .شما به زودی خواهید مرد . دو قورباغه حرفهای آنها را نشنیده گرفتند و با
تمام توانشان کوشیدند تا از گودال خارج شوند. اما قورباغه های دیگر دائما به آنها می گفتند که دست از تلاش بردارید چون نمی توانید از گودال خارج شوید ? به زودی خواهید مرد . بالاخره یکی از قورباغه ها تسلیم گفته های دیگر قورباغه ها شد و دست از تلاش برداشت .او بی درنگ به ته گودال پرتاب شد و مرد. اما قورباغه دیگر با حداکثر توانش برای بیرون آمدن از گودال تلاش می کرد . بقیه قورباغه ها فریاد می زدند که دست از تلاش بردار ? اما او با توان بیشتری برای بیرون آمدن از گودال تلاش می کرد و بالاخره از گودال خارج شد. وقتی از گودال بیرون آمد بقیه قورباغه ها از او پرسیدند : مگر تو حرفهای ما را نشنیدی ؟ معلوم شد که قورباغه ناشنوا است و در واقع او در تمام راه فکر می کرده که دیگران او را تشویق می کنند .