دخترک


 

دخترکی کنار رود تنها به انتظار نشسته بود...باز هم باد افکارش را به این سو و آن سو پرواز میداد... باز خود را در لباسی فاخر و زیبا میدید...باز همان کفشهای جدید را به پا داشت...باز همان نگاه های تحسین آمیز را بر روی خود حس میکرد..حنا...حنا...آه این صدای همیشگی مادر است که او را برای بردن لباس های تمیز مردم به خانه هایشان می طلبد ... باز افکارش را به باد سپرد و برای کمک به مادر شتافت .


 

گریه

 

به نظر شما چرا گریه میکنه  ؟


 

...I can control my Foture 

 ?? What about you

دوستت دارم . ( فقط تقدیم به همسرم و نه هیچ کس دیگه توی دنیا )


بارها خواستم رازی را که مدتهاست در قلبم نگه داشته ام فاش کنم
خواستم بگویم که دوستت دارم اما نتوانستم. هرگاه از کنارم میگذشتی آرزو می کردم این راز را در چشمانم بخوانی افسوس تو بی اعتنا از کنارم میگذشتی
تا آنکه دیروز قلم بدست گرفتم و خواستم برایت بنویسم که از این همه بی مهریهایت متنفرم اما وقتی قلم را از روی کاغذ برداشتم با تعجب مشاهده کردم که نوشته ام


با تمام وجود دوستت دارم

از همون روزی که اول کوچمون دیدمت و بهم اخم کردی

یادته ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

نظرتون راجع به اون قطره چیه ؟

عاشقی

عاشقی یعنی چو شمعی سوختن
محفلی با نور خود افروختن
عاشقی یعنی دو چشم انتظار
دیده را بر راه دلبر دوختن
عاشقی یعنی که جان و توشه ای
هدیه از بهر نگار اندوختن
عاشقی یعنی حدیث دلکشی
دل به دلداری شبی بفروختن
عاشقی یعنی دو پای رهنورد
کوی معشوقی به دربش کوفتن
عاشقی ایرج زبان نای و نی
قلب خود در ناله هایش سوخ